جدول جو
جدول جو

معنی لب به لب - جستجوی لغت در جدول جو

لب به لب
لبالب، پر، لبریز، لب پر، لب پر زدن مثلاً بیرون ریختن مایع از ظرف هنگام تکان خوردن
تصویری از لب به لب
تصویر لب به لب
فرهنگ فارسی عمید
لب به لب(لَ بِ لَ)
در تداول عوام، چیز نرم بزرگی را فروبردن. بلعیدن لقمۀ نرم و بزرگ. با لقمه های بزرگ فروبردن. خوردن و فرودادن با ولع. با شره و حرص نیم خائیده فروبردن. لقمۀ بزرگ را در یک سوی دهان تر کرده فروبردن. لنبانیدن
لغت نامه دهخدا
لب به لب((لَ. بِ. لَ))
پر، مملو
تصویری از لب به لب
تصویر لب به لب
فرهنگ فارسی معین
لب به لب
لبریز و پر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لا به لا
تصویر لا به لا
دارای تاها یا لاهای متعدد، لا بر لا، توه بر توه، پرده در پرده، تا بر تا، تو به تو، تو در تو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لب بلب
تصویر لب بلب
پر مملو ممتلی
فرهنگ لغت هوشیار
روی هم فشرده شده، لایه لایه
فرهنگ گویش مازندرانی
کشمکش، کنار هم قررا گرفتن دو لنگه ی در یا دو پاره ی چیزی
فرهنگ گویش مازندرانی